من گناهکارم!مجرم به جرمي که نمي دانم_ محکوم به اعدامي که داري نيست_به صندلي که برقي نيستهمه چيز نيمه خاتمه مي يابد!من گناهکارم!به خطاي گناهم مي پردازم به کدامين جرم؟ به کدامين خطا؟به گناهي که کرده يا نا کرده_ به سکوتي شکسته يا نشکسته؟گناهکارم به گناهي که نمي دانم _ محکوم به جرمي که جرم نيست_ مردني که ديگر مردن نيستبا گناهي بودن وزندگي کردنوجودي بي اعتنا بودن_من گناهکارم!به گناه بودن _ به گناه زيستن_ به گناه نداشتن _ به گناه برداشتنبه گناه ديدن _ به گناه خواستن...و گناه مکرر بر بودن گناهپس من گناهکارم!به گناهي که آنها گناهش مي دانند...